عاشقانه ای از "پابلو نرودا"
من آرزومند دهانت هستم ، صدايت ، مويت دور نشو حتي براي يك روز زيرا كه ... زيرا كه ... - چگونه بگويم - يك روز زماني طولاني ست براي انتظار من چونان انتظار در ايستگاهي خالي در حالي كه قطارها در جايي ديگر به خواب رفته اند ! تركم نكن حتي براي ساعتی چرا كه قطره هاي كوچك دلتنگي به سوي هم خواهند دويد و دود به جستجوي آشيانه اي در اندرون من انباشته مي شود تا نفس بر قلب شكست خورده ام ببندد ! آه ! خدا نكند كه رد پايت بر ساحل محو شود و پلكانت در خلا پرپر زنند ! حتي ثانيه اي تركم نكن ، دلبندترين ! چرا كه همان دم آنقدر دور مي شوي كه آواره جهان شوم ، سرگشته تا بپرسم كه باز خواهي آمد يا اينكه رهايم مي كني تا بميرم ! پابلو نرودا ...
نویسنده :
فرگل
16:53